سهند نمونه خواهسهند نمونه خواه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
عشق من و بابايي عشق من و بابايي ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

تقديم به پسر گلم سهند جان

اردیبهشت 96 روز معلم

با لبخندت الفبا را یاد گرفتم و با مهربانی ات نوشتن را آغاز کردم. ای شمع سوزانم که می سوزی تا من بمانم! دستان مهربانت را می فشارم زیرا وجود تو بود که من قد کشیدم و قلم را در دست گرفتم و خواندن و نوشتن را آغاز کردم. شما بودید که به مسیر راهم چشم دوختید و آرام زیر لب دعا گویم شدید تا راه را به درستی طی کنم و تا انتها موفق شوم، و دعا کردی تا خدا همیشه پشت و پناهم باشد.  تو خورشید ی بی غروب و بارانی بی پایانی. تو سرچشمه محبتی که تمام مهربانی را به من هدیه کردی و به من آموختی آن چه را که باید می آموختم. درس زندگی را تو به من یاد دادی و راه زندگی را روشن و نشان دادی. و اینک:     چه را تقدیمت کنم ...
10 تير 1396

يه روز زيباي بهاري 1396/01/06

سهند عزيزم میخواهم به خورشید بفهمانم تو پر نورتری تو زیبا تری به دنیا بفهمانم تو برای من از هر چیز دیگر مهم تری پسرم ، عزیزترینم با تو بودن احساس قشنگی در من بوجود می‌آورد که به هیچ عنوان قادر به توصیفش نیستم. شنیدن صدای دلنشینت گرمایی را در وجودم بیدار می‌کند که هرچه درد و غم هست را از من دور می‌‌کند. دیدن چشمان زیبا، شیطون و مهربانت در من شور زندگی بوجود می‌آورد. دستان کوچک و کودکانه‌ات وقتی که به دور گردنم حلقه می‌زنند مرا با خود به دنیایی می برند که هیچ چیز را با آن معاوضه نخواهم کرد. حرف زدن و درددل کردن با تو آرامشی دارد که همه‌ی چیزهای دیگر را از یادم م...
6 فروردين 1396

تولد 5 سالگي سهند جونم

پسر یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای پسر یعنی کله گفتن و سر زدن به هم و گفتن آخ هم زمان پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک پسر یعنی عاشق موزیک و موسیقی بودن یعنی پسرونه رقصیدن و گفتن آهههه بیا اوه و کلی صداهای پسرونه ی دیگه موقع شنیدن آهنگ و سر و گردن چرخوندن پسر یعنی رقص هلکوپتری و رپی یعنی عاشق آهنگ های ریتمیک خارجی بودن پسر یعنی یه کمد پر از لباسهای پسرونه و شلوارک و شلوارهای بگی و رپی و لباسهای طرح بن تن و بت من و انگلی برد و باب اسفنجی پسر داشتن یعنی دست نوازش ...
6 فروردين 1396

تابستون 95 ويلاي دايي جمال تو ازمير

من اصلا نميتونم توصيف كنم پسركم چفدر دريا رو دوس داره چقدر خوب و بدون ترس شنا ميكنه و ميپره تو دريا... سه تايي چه خوش گذشت با ماشين خودمون رفتيم تا مرز خوي رفتيم صبحونه خورديم بعد راه افتاديم مرز هم خيلي شلوغ نبود كمي تو وان گشتيم تا وقت پرواز هواپيما برسه بعد با هواپيما رفتيم ازمير از اونجا هم داي جمال زحمت كشيد و ما رو برداشت برد ويلا... ...
6 فروردين 1396

خرداد 95 يه پيكنيك عالي قلعه بابك

سهند جونم اين روز به من كه خيلي خوش گذشت ببين تو چي كشيدي نازنين جون همه آرزوهاي پيكنيك رو براورده كرد برات توپ بازي خاك بازي آب بازي گردش تو جنگل واي چه روز خوبي بود كاشكي روزاي خوب تموم نشه هيچ وقت   ...
6 فروردين 1396

فرهنگسراي مادر و كودك بازي با ماكاروني

اين روز ماهني  و مامانش هم با ما بودن كلي بهتون خوش گذشت پسر گلم لحظه لحظه هاي زندگيت رو عاشقانه مي پرستم تو همه وجود مني و من بي تو هيچ نيستم عاشقتم و دوست دارم تمام شاديهاي دنيا رو به تو بدم       ...
6 فروردين 1396

جشن فارغ التحصيلي پارلا ارديبهشت 95

چه روز خوبي بود پرانرژي و مهيج  با شادي يه روز عالي پر از شادي   اينم عكس با خانم معلم مهربون خانوم چابكي اينم پوشه كار پايان سال تحصيلي توسط خانوم پژوم كلي بازي بعد از جشن تو سرزمين عجايب و نهايتا مدرك پسر عسلم ...
6 فروردين 1396