94/03/01 ورك شاپ اداره مامان
پسر عزيزم اونقدر دوست داري با مامان بيايي اداره ولي من هميشه ميگم آقاي رئيسمون دعوام ميكنه قانع ميشي چند روي هم بود كه به عشق جمعه يكم خرداد كه تو دانشگاه ورك شاپ بود و بهت قول داده بودم بياي دانشگاه زندگي رو ميگذرونديم بلاخره جمعه اومدي اداره مامان كلي با ماهني بازي بازي كردي بعد از ظهر بابا جون بردت خونه استراحت كردي و عصر دوباره برگشتين اداره قربونت برم كه تا برگشتي ديدي ما داريم عكس يادگاري ميندازيم بدو بدو اومدي بغلم گفتي مامان مثل اينكه يه كم دير كرديم اين همون ...
نویسنده :
رعنا فرسادبخش
11:12